زمزمه...
چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ
بسم رب
ارام ارام در میان جمعیت راه می رفتم
از جلوی در شروع کردم ارام ارام به زمزمه
به یاد تمام بچه های جنوب و فکه
دلم کمی اشوب بود
جواب می خواستم از امام
میخواستم از خودش بپرسم که چه کنم
وظیفه چیست
راه شلوغ بود
بعضاً در فشار جمعیت به عقب می رفتم
ولی همچنان زمزمه می کردم:
سید و مولا حسین
ارام دلها حسین
زمزمه ی عاشقان
یاحسین و یا حسین
....
به حرم نزدیک می شوم
چشمم به ضریح مولا افتاده
و حالا روبروی ضریحم
و زمرمه به اینجا رسیده:
تنها نگذارم در میدان ولی را
مولایم رهبرم سید علی را
کل و یوم عاشورا کل ارض کربلا
وارث خون حسین مهدی زهرا بیا
یاعلی مدد
التماس دعا
- ۹۴/۰۱/۰۵
- ۸۵۵ نمایش