پستی که قرار بود رمزی باشد...
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ق.ظ
یارفیق من لارفیق له
خیلی حرف دارم و پست در گلو مانده
که ایده اش را دارم و وقت و حالش را نه...
ولی این درد و دل مهم تراست...
نمیدانم چرا ما ادم ها دوست داریم همش باهم دشمن باشیم
همش شمشیر میکشیم
وگاهی نمیدانیم این شمشیر کشیدن ها چه ضربه ای می زند به کسی که در میان این شمشیر ها گم شده است
نمیدانیم چه میکشد او که خسته شده از زخم و افتاده به روغن سوزی
نمیدانیم علت بهانه جویی ها و غرزدن های آن ادم چیست؟!
فقط به فکر زخم زدن و متهم کردن و ایراد گرفتنیم
کسی هم نیست به ما بگوید : این بنده ی خدا ادممممم است اددددممممم
نیاز به حمایت دارد
نیاز به احساسات
نیاز به دوست داشته شدن و دوست داشتن
نیاز به یار داشتن
همه ی این ها را کنار بگذاریم
نیییییاز دارد به سکوت به آرامش
میان این همه خطاب و عتاب گم شده است...
یک نفس به فکر دلهای هم باشیممممم
.......
توصیه من اینه(البته امیانه)
ادم هایی هم که مهربونن و زخم نمیزنند
اگر اون ادم خسته،خستگیتشو سپرد به اونا ، کنارش باشند و کمکششش...
قصد خواستی نداشتم البته شاید
ای خدااا چه قدر خوبه که هستیییییییییییی
التممممممااااااااااااااااسسسسسسس دعاااااااااااا
یاعلی مدد
- ۹۴/۰۴/۲۰
- ۶۷۵ نمایش