پیشکشی به مادران داغدیده غزه
۱۱
مرداد
بسم رب الحسین
غزه گشته است کنون معرکه آتش و خون
شده خونین دل و جانم ز غم خیلِ بشر/
بشری ملتهب و مضطرب و خسته جگر
باورم نیست که ما آدمیانیم همه/
آدمی را نبُوَد عاطفه و روح مگر؟
بشنویم این همه اخبار ولی غم نخوریم/
همچو آن بیخبری کش نرسیده است خبر
گر بپوشد همه عالم سیه از این نِقَمات/
بس عجب نیست، که فرض است به ابناء بشر
به درختان کهنسال و درخت زیتون/
خشک گشته است دگر این همه زیتون و ثمر
بانگ و فریاد برآرید از این غم، همگی/
بانگ و فریاد که غزه است کنون زیر و زبر
گویمت چند خبر زین همه آلام بشر/
گویمت شرح فلسطین: شده اکنون مضطر
مادری ضجّهکُنان از غم و از داغ عزیز/
پدری مویهکُنان در غمِ دلبند پسر
پدری روح فگار از غم و از داغ شهید/
مادری گریهکُنان، مویکَنان، خاک به سر
غزه گشته است کنون معرکۀ آتش و خون/
کودکان بینم افسرده و با دیدۀ تر
جسد طفل سه ساله، جسد کودک خرد/
که ندانم زِ چه رو مرده است آید به نظر
گوییا قرنِ معاصر شده قرن کشتار/
و فسانه است "دموکراسی" چون "حق بشر"
زن و کودک ز چه رو کشته و مجروح شوند؟/
آخر آنها که ندارند سلاحی در بر
داغ فرزند جگرسوز است میدانم من/
چه کشیده است جوان دادۀ نالان، مادر
تلّی از خاک شده خانه و کاشانهیشان/
زیر آوار صدایی کندم خون به جگر
ناله طفل حزین است صدا گوش کنید:/
" ساعدوا معشر فِتیان و قولوا أین مَفَّر؟"
این صدایی است که عالم همگی بشنیدند/
غیر اعراب که هستند همه گویی کر
اردن و مصر و امارات و بحرین و عمان/
یمن و اهل کویت و عربستان و قطر
پادشاهان عرب شیخ نشینان عرب/
علما و فضلا و زعمای "ازهر"
ای سران عربی ای تنتان بی سر باد/
دست بیعت همه دادید به این غارتگر
مهر ننگ است به پیشانی پرچین شما/
تا قیامت، و شمایید یقین، اهل سقر
این چه روز است و چه شور است و چه غوغا و عزاست؟/
مرگ بر دولت غاصب، متخاصم، کافر
ای دوصد لعنت و نفرین به شما قوم لعین/
نی دوصد لعنت و نفرین که بسی افزونتر
تو "امین" گرچه بسی غصه خوری لیک بدان/
هیچ گه روی نبیند ز ظفر، دولت شر
شک نداریم همه، عاقبت از فضلِ خدای/
ببرد حق و حقیقت سَبَقِ نصر وظفر
شاعر: سید محمد امین باطنی
لینک رجانیوز
- ۶ نظر
- ۱۱ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۲
- ۶۱۷ نمایش